محل تبلیغات شما

های0^0

خیلی وقته پست نبزاشتم._.

اصن تازگیا خیلی کم پست شدم:|~

چنگده شما بزرگ شدید D:
امروز تو مدرسه جشن سپاسگزاری از سازندگان مدرسه0-0(+همون خیرین) داشتیم0-0

ینی کلا همه ساکت و اروم یه گروهی این وسط هی کرکر میخندیدن0-0

و قابل وجهه اون گروه ما بودیم:|×

وارد مدرسه که شدیم یهو به صفمون کردن=.= بعدش اسفندو گلاب و ابو اینا0-0

کوچه تنگه بله خیر قشنگه بلهXD

دس به زلفاش نزنید مراوی رنگه بلهXD

بعد دیدیم یه 9 تا مرد ریختن تو مدرسه0-0 یه پیرمرد با موهای زمان شاه:/ یه پیرمرد گوگلی چاق^-^(از ادمای چاق خوشم میاد:| ) یه مرد کچل که کلش برق میزد._. یه با ابروهای مصر:~| 3 تا دیگه9_9 یه مرد با کاپشن هشدار برای کبرا 11 >:} یه مرد معمولی0-0و یه مرد مولودی خوان8_8

بعدش سرود گزاشتن خوندیم0-0 وسپس وارد نماز خانه ی مدرسه@_@ محل حجوم جوراب های خوش بو#_______# شدیم._.

گفتن کفشاتونو تو کارگاه وا کنید:| مام پریدیم اول D:  دیدم جا منو نگرفتن:| خودم جامو باز کردمXD سپس با دوستان سوژه پیدا میکردیم بخندیم:/ به یکتا گفتم پیرمرده چه گوگولیه^-^ مموهای سفید خنده ی گرم با یه وجب شکم^-^ یکتام ری اکشن جالبی داد:| XD اینم شد ری اکشن؟:| 

بعدش یه زره دکلمه و اینا خوندن رفتن 3 ساعت سخرانی کردن@__@ بعدش اون پیرمرد گوگولیه اومد^-^ خنده هاش خیلی بامزه بود^-^ حالا بماند یکتا و بر و بچ همچنان XDمیکردند:| پیرمرده خیر بود:> میگن کل مدرسه رو اون ساخته. بعدشم که چند نمونه از کارایی که طی سال تحصیلی انجام شده رو نمایش دادن0-0 فقط اونجایی که کاشی های دسشویی رو عوض کردنXDپ.ن شوژه پیدا کردنمون حرف نعره:|

سپس به چند تا که تو طرح خارزمی مقام استانی اوردن جایزه دادن. و بعدم رفتن0-0 یه عروسک نمدی دادن^-^ خیلی قشنگ بود^-^ اما مولودی خونه موند:} هی میخوند ما هم دس میزدیمXD سمیرا سوت میزد من رفتم سوت بزنم دیدم صدای خروس میدم به جای سوت=_= تصمیم گرفتم همون دستو بزنم:×

بعدشم رفتیم کلاس فهمیدیم دیگه خبری از امتحان عربی نیع:}تخته هوشمندمون خراب بود بچه ها رفتن یه ماسماسک جوریدن اوردن:> منم فلش سمرا رو گزاشتم دیدم اهنگ یوسف پیامبر داره:/ از ستایشو گزاشتم :| اونم غیر مجاز بود=_= پس کلا یوسف پیامبر گوش دادیمXD

بعدشم تند تند رفتیم پایین پله هارو تو حیاط همو موش اب کشیده کردیم=_= سردمون شد:| اومدیم تو کلاس رو تخته اثار هنری کشیدیم:× بعدشم عروسک سزطانی ستایشو قاپیدیم پرت میکردیم :×

 

اینم از امروز:× روز خیس+_+ و باحالی بود:> و کاملا عادی:× پون هوا پاییزی شده ها:> 

 

 

بیوگرافی یه شخصیت._.

یه روز دیگع0-0 یه صدایی توی گوشم میگع+_+

میخوان عکس بگیرن._.

یه ,^ ,| ,تو ,رو ,مرد ,یه مرد ,0 یه ,بود^ ^ ,مدرسه0 0 ,یه پیرمرد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها